گنجشكك اشي مشي

شعری از فریده حسن زاده

    در جواب ِ دخترم که پرسيد: چرا مرا به دنيا آوردي؟   زيرا سال‌هاي جنگ بود و من نيازمند ِ عشق بودم براي چشيدن ِطعم آرامش. زيرا بالاي سي سال داشتم و مي ترسيدم از پژمردن پيش از شکفتن و غنچه دادن. زيرا طلاق واژه اي ست تنها براي مرد و زن نه براي مادر و فرزند. زيرا تو هرگز نمي‌تواني بگويي: مادر ِ سابق ِ من حتي وقتي جنازه‌ام را تشييع مي کني. و هيج چيز، هيچ چيز در اين دنيا نمي تواند ميان ِ مادر و فرزند جدايي افکند نفرت يا مرگ حتي. و تو بيزاري از من زيرا تو را به دنيا آورد ه ام تنها به خاطر ِ ترسم از تنها...
23 اسفند 1391
1